عی بابا -_-

ساخت وبلاگ
کلوچه قشنگ و تپلم  امروز پنج مرداده ! ببخشید که اینقد دیر دارم برات مینویسم . 29 تیر بود که بعده کلی دوری شین رو دیدم و کلی ذوق کردیم ! سه روز متوالی همو دیدیم و این سه روز اینقدی خوب بود که نمیتونم برات توصیفش کنم ! کلی حس و حال خوب داشتیم و کلی مارو برد تو فضای مستقلیمون ! واقعا جزو بهترین دیدارا بود و واقعا ذوق کردم از داشتنش ^.^ شین یکشنبه رفت و دوباره دیروز اومد که ماشینو ببره ، دیروزم همدیگرو دیدیم و عشخ کردیم . هربار که میبینمش دلم میخاد محکم بغلش کنم و بهش بگم چقد عاشقشمو خوشحالم از بودنش ! ولی ازونجایی که خیلی ایده آلم مث خانوما میشینم و صحبت میکنم و گاهی هم میزنم تو پهلوش عی بابا -_-...ادامه مطلب
ما را در سایت عی بابا -_- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolocheee بازدید : 226 تاريخ : پنجشنبه 9 تير 1401 ساعت: 1:00

سلام کلوچه 

امروز کلی با شین بحث کردیم سر زمان اومدنت ، زمان مستقلیمون 

من میدونم که شین هم کلی ذوق داره واسه اومدنت ، مثه خودم ، ولی فکرامون با هم نمیخونه -_- کلوچه عی که هنوز نیستی ، هیچوقت نمیخوام قبول کنم که شرایط یجوری بشه که تورو تو زندگیم نداشته باشم ، یا اینکه اینقد دیر بیای پیشمون که کلی مشکل داشته باشی و زندگی برات سخت باشه ! تمام سعیمون اینه که جلوی این دوتا رو بگیریم:(  امیدوارم زندگی باهامون خوب تا کنه :(

عی بابا -_-...
ما را در سایت عی بابا -_- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolocheee بازدید : 78 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1396 ساعت: 15:10

سلام کلوچه 

امروز کلی با شین بحث کردیم سر زمان اومدنت ، زمان مستقلیمون 

من میدونم که شین هم کلی ذوق داره واسه اومدنت ، مثه خودم ، ولی فکرامون با هم نمیخونه -_- کلوچه عی که هنوز نیستی ، هیچوقت نمیخوام قبول کنم که شرایط یجوری بشه که تورو تو زندگیم نداشته باشم ، یا اینکه اینقد دیر بیای پیشمون که کلی مشکل داشته باشی و زندگی برات سخت باشه ! تمام سعیمون اینه که جلوی این دوتا رو بگیریم:(  امیدوارم زندگی باهامون خوب تا کنه :(

عی بابا -_-...
ما را در سایت عی بابا -_- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolocheee بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت: 16:28

درود بهت کلوچه عزیزم ! اینجا رو مینویسم که بدونی من و شین از سالها قبل از بوجود اومدنت عاشقت بودیم ! میخام حتی تو لحظاتی که نیستی هم شریکت کنم ! واسه همین از زندگی خودم و شین برات مینویسم واسه سالها بعد که بزرگ شدی و یاد گرفتی بخونی ^__^ از همینجا بوس بهت :*  عی بابا -_-...
ما را در سایت عی بابا -_- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolocheee بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 5:56

ما 5 ماهه متعهدیم و من حوصله ندارم خاطرات این 5 ماهو بنویسم بنابراین از این ببعد چیزی مد نظرم بود اینجا ثبت میکنم! شین الان تهرانه و تا 29 ام نمیاد بنابراین تا 16 روز آینده ما خاطره جدیدی رقم نخاهیم زد :| تنها چیزی که هست دلتنگیه و دلتنگی ! ( به علت شدتش ، مجبور به تکرار کلمه شدیم ) من دلتنگشم و خیل عی بابا -_-...ادامه مطلب
ما را در سایت عی بابا -_- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolocheee بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 5:56

کلوچه عزیزم  ساعت 2 و 43 دیقس . من خابم نمیبره . همش دارم فکر و خیالای مسخره میکنم . یهو به ذهنم رسید بیام برا تو یکم حرف بزنم ، بلکه کمی سبک تر شه بار دلم . شین دو ساعت و نیمه که خابیده ، فک میکنم خیلی خسته بود . چون هیچوقت اینقد زود نمیخابید . من ناراحت شدم و دلم میخاست باهاش حرف بزنم ولی چیزی نگف عی بابا -_-...ادامه مطلب
ما را در سایت عی بابا -_- دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : kolocheee بازدید : 71 تاريخ : دوشنبه 19 تير 1396 ساعت: 5:56